اختلاف شیعه و سنی
تفکر مکتب خلفا : ابن تيميه كه وهابيت براي او ارزشي قائل است كه نه براي صحابه اين چنين ارزشي قائل است ونه براي تابعي و نه براي اتباع تابعين ، اگر روايتي از پيامبر اسلام آمده باشد و لو صحيح السند امّا مخالف با قول ابنتيميه باشد به نحوي آن روايت را توجيه و ردّ ميكنند ــ در كتاب منهاج السنه ، ج1 ، ص25 ميگويد :
همان گونهاي كه يهوديها معتقد به تحريف تورات هستند شيعه هم معتقد به تحريف قرآن است .
يكي از مفتيان عربستان سعودي به نام شيخ عبدالله بن جبريل ــ كه شخصيت شماره دو عربستان است و جزو مفتيان تكفيري و افراطي وهابي است ــ در يك فتوی ميگويد :
شيعيان به چهار دليل از ديدگاه ما كافر هستند اول اينكه شيعه معتقد است دو ثلث قرآن حذف شده و قرآن موجود يك سوم قرآني است كه بر نبي مكرم نازل شده است . دوم اينكه اينها بر سنت پيغمبر اعتراض دارند ، سنت پيغمبر را قبول ندارند به روايات صحيح بخاري و مسلم عمل نميكنند چون صحابه را كافر ميدانند . دليل سوم اينكه اينها اهل سنت را كافر و نجس ميدانند و چهارم اينكه اينها دربارۀ اهل بيت غلو ميكنند و به جاي « يا الله » « يا علي » ميگويند .
كتاب اللؤلؤ المكّي من فتاوي شيخ بنجبريل ، ص39
تفکر مکتب اهل البیت : در مورد دلایلی که مفتی بزرگ عربستان بر کافر بودن شیعیان آورده است دلایل دوم تا چهارم را قبلا در این وبلاگ پراکنده بحث کرده ایم و برائت می جوییم از این دروغهایی که به شیعه می بندند اما در مورد دلیل اول به بررسی می پردازیم که تهمتهای دروغ و ناروا آنها را بار دیگر روشن سازیم . در جواب این شبهه ما شش جواب ارائه می دهیم .
جواب اول : شما ميگوئيد : « ما معتقد به تحريف قرآن هستيم و دو ثلث قرآن حذف شده است » . اگر چنانچه شيعه در طول تاريخ اين پانزده قرن معتقد به تحريف قرآن بود ، آيا قرآني مطابق با آنچه كه بر پيغمبر نازل شده چاپ كردهاند و در اختيار طرفدارانشان گذاشتهاند ؟ آيا يك نفر از شما در دست شيعه قرآني كه مخالف باشد با قرآن موجود در ميان مسلمين ديده يا يك فتوكپي از آن گرفتهاند .
اين گونه نيست كه شيعه يك عدۀ قليلي باشند كه در داخل قلعهاي زندگي كنند ،يا كتاب و عقائدشان بر ديگر فِرَق و ديگر مفكّرين و ديگر دانشمندان مخفي باشد . ميليونها شيعه در سراسر جهان پراكنده هستند ، جديدترين آماري كه از مراكز رسمي آمارگيري در اينترنت به دست آمده است كه آمار شيعه حدود 400 مليون نفر است ؛ اين 400 مليون نفر از ديوار چين و هند و پاكستان گرفته تا اروپا و آمريكا و آفريقا ، همه جا پخش هستند . آيا كسي تا به حال شنيده كه يك شيعه يا در يك مسجد شيعه بيايند و بگويند كه اين قرآني كه در اختيارمان هست غير از قرآني است كه در اختيار شيعيان است ؛ پس شيعه اگر معتقد باشد به تحريف قرآن حداقل نتيجۀ اين اعتقاد اين هست كه يك قرآني در اختيار شيعيان قرار بدهند كه مطابق با قرآن منزل بر پيغمبر باشد .
جواب دوم : اهتمامي كه شيعه در طول تاريخ به قرآن ، علوم قرآني و تفسير قرآن ، همين يعني قرآن موجود نزد همه مسلمين داشته شايد دو يا سه برابر اهتمام اهل سنت به قرآن بوده است . دارالقرآن كريم قم ــ كه زير نظر حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني قدس سره شريف بود ــ آمار دادهاند : در طول چهارده قرن 5 هزار عنوان تفسير و علوم قرآني از شيعه ثبت شده است . آمار تعداد شيعيان يك چهارم آمار اهل سنت است ، از يك مليارد و دويست ميليون جمعيت مسلمانان چهار صد ميليون نفر ما شيعيان هستيم . اگر بنا باشد هر مذهبي به اندازۀ شيعه بر تفسير قرآن اهتمام بورزد بايد علي القاعده 20 هزار عنوان كتاب در تفسير و علوم قرآني داشته باشند و حال آنكه اين چنين نيست ؛ حتي چهار مذهبشان به اندازه نصف شيعه عناويني در علوم قرآني ندارند .
جواب سوم : اگر چنانچه در گوشه و كنار ، بعضي از افراد عادي يا علماء طراز دوم يا سوم يا بخش كوچكي از شيعه معتقد به تحريف قرآن باشد ، آيا اعتقاد اين چند نفر منعكس كننده عقائد مذهب شيعه است يا اينكه عقائد هر مذهب را از كِبار و مشاهير علماء آن مذهب ميگيرند ؟ مثلاً اگر كسي بخواهد بداند مذهب شافعي در خلق و حدوث قرآن چه عقيدهاي دارد به سراغ چند مولوي درجه سوم و چهارم نميرود بلكه به سراغ مشاهير فقهاء شافعي ميرود ؛ پس قانون كلّي اين است كه نظريه كبار علماء و مشاهير فقهاء هر مذهب منعكس كنندۀ عقائد آن مذهب است و ما ثابت خواهيم كرد كه كبار علماء شيعه و مشاهير فقهاء شيعه از زمان شيخ مفيد (متوفاي413هـ) تا زمان امام خمینی نه تنها معقتد به تحريف قرآن نيستند بلكه عقيدۀ تحريف به قرآن را مضر بر معجزه پيغمبر ميدانند .
شيخ صدوق (متوفاي380هـ ) در شرح باب حاديعشر ، ص93 ميگويد :
قرآني كه خدا بر پيغمبرش نازل كرده همين قرآن در اختيار مردم است .
شيخ مفيد (متوفاي413هـ ) در كتاب اوائل المقالات ، ص54 تا56 ميگويد :
هيچ كلمه و آيه و سورهاي از قرآن كم نشده است ؛ بله ، ما معتقديم آنچه كه در قرآن اميرالمؤمنين بوده حذف شده كه عبارت بودند از مطالبي كه حضرت حقيقت تأويل و تفسير آيات را بيان فرموده بود كه مربوط به خود آيات نميشد .
شيخ طوسي در كتاب تبيان ، ج1، ص4 صراحت دارد بر اينكه اين قرآن موجود در ميان مسلمين همان قرآن منزَل بر رسول خدا صلي الله عليه و آله است .
علامه حلّي در قرن هفتم و هشتم در كتاب أجوبة المسائل المعنائيه ، ص121، مسأله13 ميگويد :
پناه ميبريم از أمتي كه معتقد به تحريف قرآن باشد .
مرحوم آقاي خوئي در كتاب البيان ، ص295 ميفرمايد :
داستان تحريف قرآن داستاني خرافي و خيالي است و حقيقت ندارد .
مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالي عليه در تهذيب الأصول ، ج2 ، ص165 ميفرمايد :
« كتاب منزَل بر رسول خدا همان كتابي است كه در اختيار مردم است و هيچ عاقلي نظر و توجه نميكند به روايتي كه مربوط به تحريف قرآن ».
جواب چهارم : تعداد زيادي از علماء و شخصيتهاي بزرگ اهل سنت كه بدون تعصّب كتابهاي شيعه را مطالعه كردهاند و اقوال علماء شيعه را ديدهاند صراحت دارند بر اينكه شيعه معتقد به تحريف قرآن نيست .
آقاي شيخ محمد ابوزهره ــ كه از او به امام ابوزهره تعبير ميكنند و مصري است و همه طوائف اهل سنت او را قبول دارند در كتاب الامام الصادق، ص296 ميگويد :
برادران شيعه ما هم با همه اختلاف سليقههائي كه در فتاوا دارند نظرشان نسبت به قرآن همان نظري است كه ما اهل سنت داريم .
آقاي شيخ محمد غزالي ــ كه از علماء بزرگ معاصر و پرآوازه اهل سنت است ايشان در كتاب دفاعٌ عن الحقيقة و الشريعه ، ص117 و در كتاب الشيعه في المملكة السعودية ، ج2 ، ص414 ميگويد:
از بعضي از اين وهابيها در يك مجلسي علمي شنيدم كه ميگفت : شيعيان يك قرآني دارند كه نسبت به قرآني كه ما داريم برخي از آيات را ندارد و برخي از آياتي هم دارند كه ما نداريم . من به او گفتم : اين قرآني كه ميگوئيد ، كجاست ؟ چطور قرآني اين چنيني در طول چهارده قرن نزد شيعه است ولي نه انساني و نه جنّي تا به حال بر اين قرآن اطلاع پيدا نكرده است ؟ چرا اين افتراء را در ميان مردم پخش ميكني ؟ چرا چنين افترائي بر شيعه و بر وحي قرآن مطرح ميكني ؟
دكتر علي عبدالواحد ــ عضو مجمع بين المللي علم الإجتماع ــ در كتاب المصدر بين الشيعة و اهل السنة ، ص35 ميگويد :
عقيده شيعه همان عقيده اهل سنت است كه اين قرآن همان قرآن نازل شده بر پيغمبر است.
جواب پنجم : رأي بزرگان و علماء ما راجع به روايات و اخبار تحريف قرآن آن است كه اين روايات يا جعلي است و دشمنان شيعه به دروغ به ائمه نسبت دادهاند براي اينكه موقعيت آن حضرات را در جامعه مخدوش كنند يا افرادي كه اين روايات را نقل كردهاد كذّاب بودهاند ، ضعيف بودهاند و يا اگر روايات صحيحي هم باشند مربوط به قرآن نيستند بلكه مربوط به تأويل قرآن هستند كه مشابه آنها در كتب اهل سنت چندين برابر روايات شيعه است .برای نمونه رواياتي داريم ، حضرت آيت الله العظمي خوئي رضوان الله تعالي عليه در كتاب البيان ، ج1 ، ص4 صراحت دارد بر اينكه : « رواياتي كه نشانگر آن است كه به ظاهر در قرآن تحريف شده برخي از آنها جعلي و ساختگي است ، برخي از اين روايات ضعيف است و برخي مُعرَضً عنه فقهاء شيعه است ، برخي هم مربوط به تحريف قرآن نيست بلكه نشانگر آن است كه در نزد اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام قرآني بوده كه مشتمل بر تأويل و تفسير و شآن نزول قرآن بوده است كه مشابه اين روايات در كتب روائي اهل سنت نيز هست » ؛
آقاي سيوطي در الدرّ المنثور در ذيل آيه شريفه يا أيِها الرسول بلّغ ما أنزل اليك من ربّك ... و إن لمتفعل فما بلّغت رسالته از عبدالله بن مسعود نقل ميكند :
كنّا نقرأ في عهد رسول الله « بلّغ ما أنزل اليك من ربّك أنّ عليّاً مولي المؤمنين و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته » .
آيا در قرآني كه الآن در عربستان چاپ ميشود اين طور نوشته شده است چرا كه تعبير روايت است كه « كنّا نقرء في عهد رسول الله » يعني همه ما صحابه اين گونه ميگفتيم ، مشابه اين روايات را هم ما داريم و ميگوئيم : « أنّ عليّاً مولي المؤمنين » در حقيقت تأويل قرآن بوده ، تفسير قرآن بوده ، شأن نزول قرآن بوده است ؛ ما نيز مشابه اين روايات را در كتابهايمان زياد داريم . اينها به هيچ وجهي دلالت كننده بر تحريف قرآن نيست .
جواب ششم : اينها آمدهاند نظريه مرحوم نوري را در كتاب فصل الخطاب پيراهن عثمان كردهاند و به صورت يك حربه عليه شيعه در آوردهاند ؛ مرحوم نوري در كتاب فصل الخطاب ادعاي اجماع و تواتر بر تحريف قرآن كرده است که دروغی بس بزرگ است و تنها ایشان نظر خود را منعکس کرده است.
كتاب فصل الخطاب مرحوم نوري حدود 200 سال قبل چاپ شد و در همان زمان عليه اين كتاب قيامتي بر پا شد ، مرحوم شهرستاني ميگويد : من در سامراء بودم ، وقتي اين كتاب چاپ شد مردم در جلسات خود گريه كردند ، عزا گرفتند و چاپ اين كتاب را مصيبتي دانستند ، حالا انگيزه مرحوم نوري چه بوده به اين كار نداريم ؛ ولي همين قدر ميدانيم كه شيخ محمود تهراني كتابي نوشت در ردّ كتاب فصل الخطاب و اسمش را « كشف الإرتياب عن تحريف الكتاب » گذاشت و اين جوابيّه در اختيار مرحوم نوري قرار گرفت ، مرحوم نوري فرمود :
من راضي نيستم كتاب مرا بخواند و اين ردّيه را نخواند .
مرحوم نوري هم اجتهاد كرده است ؛ چطور شما در مورد عايشه ، طلحه و زبير كه جنگ جمل را به راه انداختند و20 هزار نفر را به كشتن دادند ميگوئيد : اينها اجتهاد كردند و در اجتهادشان خطا رفتند ، نه تنها گناهي نكردهاند بلكه ثوابي هم بُردهاند. معاويه مجتهد بوده ؛ 18 ماه جنگ صفين طول كشيده ، 110 هزار انسان مظلوم و مسلمان از طرفين كشته شدند با اين حال نه تنها معاويه گناهي مرتكب نشده بلكه ثوابي هم كرده است ؛ ولي اگر چنانچه مرحوم نوري كه از بزرگان شيعه است اجتهاد كرد و گفت كه من از اين روايات ، تحريف قرآن را ميفهمم ايشان كافر ، بيدين و لامذهب ميشود ؟
ولي معاويه و طلحه و زبير و ديگران و ديگران حتي از اين بالاتر ، ابنحزم ميگويد : عبدالرحمان بن ملجم مرادي كه علي را كشت اجتهاد كرد و در اين اجتهاد خود خطا رفت پس يك اجر براي اوست. يا اخيراً وهابيها كتابهاي متعددي نوشتهاند در مورد دفاع از يزيد بن معاويه ، يزيدي كه قاتل فرزندان پيغمبر بوده ، عزيزان پيغمبر را به اسيري گرفته ، با چوب دستي بر لبهاي مبارك و مقدس امام حسين كه تمام مورخين اهل سنت اين مطلب را دارند زده ، يزيد بن معاويهاي كه در سال دوم خلافتش دستور حمله به مدينه داد و 700 نفر از مهاجرين و انصار صحابه را كشت ، زنان مدينه را براي سپاهش مباح كرد كه ميگويند در آن سال 1000 فرزند نامشروع در مدينه متولّد شد حتي اين قضيه به قدري شور است كه خود ابنتيميه هم در منهاج السنه و مجموع فتاوا بر آن صراحت دارد ، آقاي ابنكثير دمشقي صراحت بر آن دارد ، سال سوم دستور داد خانه خدا آتشباران كردند ؛ اين آقا مجتهد است ، ابنتيميه ميگويد : درست است كه يزيد اين كارها را مرتكب شده ، ولي نهايت آن است كه اينها جزو سيئات يزيد است از كجا معلوم كه حسناتي ندارد كه اين سيئات يزيد را از ميان بر دارد چرا كه در قرآن ميگويد : إن الحسنات يذهبن السيئات . اما اگر يك شيعه بگويد : من اين مطلب را از اين روايات استفاده كردهام كافر و مهدور الدم است ، جهاد عليه او واجب است .
آیا اهل سنت معتقد به تحریف قرآن است ؟
حال هفت سؤال و شبهه هم از خود اهل سنت داريم .
سوال اول : آقايان مي گويند شما و بزرگاني از شما، معتقد به تحريف قرآن هستيد؛ مثل مرحوم نوري كه كتابي دارد به نام فصل الخطاب و ايشان در آنجا تحريف قرآن را ثابت كرده است .ما هم سؤال مي كنيم از علماي بزرگ شما مثل عبدالوهاب شعراني متوفاي 973، ايشان در كتاب الكبريت الأحمر در حاشيه اليواقيت و الجواهر آمده مي گويد:
اگر واقعا من احساس مي كردم برخي از قلب هاي ضعيف مسلمان ها لغزش پيدا نمي كند و اينها در عقيده شان متزلزل نمي شوند، بيان مي كردم آن آياتي را كه از مصحف عثمان ساقط شده است. الكبريت الأحمر، ص143
جناب آلوسي، متوفاي1270، صاحب كتاب روح المعاني، از مفسران بنام أهل سنت كه عقيده وهابي دارد، صراحت دارد و مي گويد:
روايات ما در كتب أهل سنت در باب تحريف قرآن، قابل شمارش نيست. روح المعاني، ج1، ص24
سؤال دوم: مي گويند از علماي شما كتابي مخصوص در رابطه با اثبات تحريف قرآن نوشته شده است. خوب ما سوال مي كنيم كه جناب ابو داود سجستاني متوفاي 316 هجري، كتابي نوشته به نام المصاحف، درآن كتاب ثابت كرده تحريف قرآن را؛ شما هر جوابي در مورد كتاب ابو داود سجستاني داديد، ما هم همان جواب را از كتاب فصل الخطاب خواهيم داد.
در قرن حاضر فردي به نام محمد الخطيب از علماي دانشگاه الأزهر مصر، كتابي نوشت به نام الفرقان في تحريف القرآن ، در زماني كه آقاي شلتوت، مفتي أعظم مصر زنده بود، مانع شد از چاپ اين كتاب، و بعد از او اين كتاب چاپ شد. الآن در كتابخانه موسسه امام صادق (عليه السلام) آيت الله سبحاني، نمونه اي از اين كتاب موجود است. اگر شما بر علماي ما ايراد مي گيريد كه كتاب در مورد تحريف قرآن نوشتند و كفر و شرك و قتل شيعه را ثابت مي كنيد، در مورد اين كتاب ها چه مي گوئيد؟
سؤال سوم: آقايان به ما مي گويند در كتب اربعه شما در كتاب اصول كافي و تهذيب روايات دال بر تحريف هست. اما ما شيعه معتقديم در كتاب كافي، هم روايات صحيح دارد و هم ضعيف؛ و فقهاي ما به تمام روايات كافي عمل نمي كنند و هر فقيهي كه مي خواهد از كافي يا تهذيبين استنباط كند حكمي را، بررسي سندي مي كند؛ اگر سند صحيح بود، عمل مي كند.
آقايان مي گويند شما روايات كافي را مثل صحيحين، همه را صحيح مي دانيد؛ اين دروغ است. نه خود كليني اين اعتقاد را داشت و نه فقهاي ما معتقد به اين هستند. اگر روايات كافي معتبر است، معنايش اين نيست كه همه اش صحيح است.
اما شما كه مي گوئيد بعد از قرآن، صحيحين، أصح الكتب است، روايات صريح در تحريف قرآن، در صحيح بخاري و مسلم شما هست، در مورد اينها چه جوابي داريد؟
حدیث اول : روايت از عمر بن الخطاب، بعد از برگشتن از حج به مدينه است و بعد از اين، ايشان ديگر خيلي در قيد حيات نبودند؛ مي گويد:
يكي از آياتي كه خداوند بر رسول اكرم (ص) نازل كرد، آيه رجم است؛ ما اين آيه را قرائت كرديم و درباره اش تفكر و درك كرديم و پذيرفتيم؛ رسول اكرم (ص) رجم كرد و ما هم رجم كرديم؛
مي گويد ما آيه رجم در قرآن داشتيم:
الشيخ و الشيخة فارجموهما إذا زنيا.
اگر پيرمرد و پيرزن زنا كردند، او را سنگسار كنيد.
مراد از آيه رجم، اين است و جناب عمر مي گويد ما اين آيه را وقتي بر رسول اكرم (ص) نازل شد، تلاوت كرديم، تفكر كرديم و پذيرفتيم؛ رسول اكرم (ص) در زمان خودش رجم كرد اين پيرمردها و پيرزن هاي زناكار را؛ و ما هم بعد از او رجم كرديم و اضافه بر او، ما همچنين چيزي را در زمان رسول اكرم (ص) قرائت مي كرديم كه:
كنا نقرأ فيما نقرأ من كتاب الله:أن لا ترغبوا عن آبائكم فأنه كفر بكم أن ترغبوا عن آبائكم.
مسلمانان از پدرانتان بيزاري نجوئيد و اين كفر است دوري از پدرانتان.
صحيح بخاري،ج8، ص26، ح6918، كتاب المحاربين، باب رجم الحبلي
حديث، طولاني است و تقريبا دو صفحه مي باشد؛ ولي خلاصه اينكه جناب عمر مي گويد ما اين آيه را كه در زمان پيامبر (ص) نازل شد، خوانديم و عمل كرديم، ولي الآن در كتاب خدا نيست.
شما كه مي فرمائيد هر كس قائل به تحريف كتاب قرآن شود، كافر است؛ منكر ما أنزل الله است؛ ولي جناب عمر مي گويد ما همچنين آيه اي داشتيم؛ ولي در اين قرآني كه الآن هست، چنين آيه اي وجود ندارد. در زمان پيامبر (ص) مي خوانديم و درك مي كرديم و مي پذيرفتيم؛ اين آيه كجا رفت؟ چه كسي اين آيات را از قرآن حذف كرد؟
حديث دوم : از صحيح مسلم كه آن هم از عايشه است؛ صراحت دارد كه:
چنين آيه اي در قرآن داشتيم كه اگر يك فرزندي ده مرتبه شير از يك خانمي بمكد و بخورد، اين باعث محرميت مي شود؛ بعد اين آيه نسخ شد و آيه ديگري آمد كه اگر پنج بار يك طفل نوزاد، از هر خانمي شير بخورد، اين طفل، فرزند رضاعي او مي شود؛ و روزي كه رسول اكرم (ص) از دنيا رفت، اين آيه را مردم قرائت مي كردند و در قرآن بود.
صحيح مسلم،ج4،ص167، ح3487، كتاب الرضاع، باب تحريم بخمس رضعات
حديث سوم: ابو موسي اشعري كه از بزرگان شماست و به او هم افتخار مي كنيد، در صحيح مسلم مي گويد:
يك سوره اي بود كه ما تشبيه مي كرديم آن را از نظر طول و شدت، به سوره برائت و آن را فراموش كرديم؛ غير از اينكه فقط يك آيه اش را حفظم و آن هم اين است كه اگر فرزند آدم دو دره بزرگ مال داشته باشد، دنبال يك دره ديگري هم مي رود و پر نمي كند شكم فرزند آدم را غير از خاك؛ يك سوره ديگري هم حذف شده است كه ما آن را تشبيه مي كرديم به مسبحات، و فقط يك آيه از آن را حفظم و آن اين است كه اي كساني كه ايمان اورده ايد، چرا چيزي را مي گوئيد كه انجام نمي دهيد خودتان و ... .
صحيح مسلم،ج3، ص100، ح2466، كتاب الزكاة، باب لو أن لإبن آدم واديين
حدیث چهارم: روايت از خود جناب عمر بن الخطاب است و سندش هم صحيح است؛ يك روزي سؤال كردم:
سوره احزاب كه در قرآن است چند آيه دارد؟ گفتم 72 يا 73 آيه دارد؛ جناب عمر گفت كه سوره احزاب در زمان رسول اكرم (ص) هم سطح سوره بقره آيه داشت.
درالمنثور، ج5، ص180
يعني حدود 286 آيه. پس اين حدود 200 آيه كجا رفت؟
عكرمه هم كه مي گويند شاگرد اين عباس بود و بر او قسم هم مي خورند، ايشان هم مي گويد:
سوره احزاب مانند سوره بقره بود، شايد هم طولاني تر و آيه رجم هم (كه قبلا قرائت شد) در اين سوره احزاب بود.
درالمنثور، ج5، ص180
أبي بن كعب هم همين روايت را دارد كه حاكم نيشابوري مي گويد با روايت صحيح از أبي بن كعب نقل مي كند كه سوره احزاب با سوره بقره موازي است. مستدرك، ج2، ص415
همچنين احمد بن حنبل در مسند، ج5، ص132 باز أبي بن كعب و عايشه نقل مي كند.
اهل سنت يك جوابي در مقابل این احادیثشان دارند و توجيه مي كنند و مي گويند:
اينها يك آياتي بوده كه قرائتش نسخ شده و حكمش مانده.
اين را ما دو جواب داريم كه يكي را آقاي خوئي (رضوان الله تعالي عليه) داده و مي گويد:
اين آيات كه قرائتش نسخ شد، زمان رسول اكرم (ص) نسخ شد يا بعد از ايشان؟
1- اگر زمان رسول اكرم (ص) نسخ شده، ما از شما دليل مي خواهيم كه به چه دليل حذف شده؟ شما حتي يك روايت ضعيف هم نداريد كه بگويد در زمان رسول اكرم (ص) اين آيات نسخ شده و فقط حدسيات آقايان علماء است.
2- اگر بعد از زمان رسول اكرم (ص) نسخ شده، اين همان تحريف قرآن است؛ تحريف كه شاخ و دم ندارد ؟!
يك جواب خيلي عوام فهم هم مي گوئيم و سؤال مي كنيم:
عائشه كه مي گويد چند آيه از قرآن حذف شده، ابو موسي اشعري مي گويد چند سوره از قرآن حذف شده، حتي مي گويند از سوره احزاب 200 آيه حذف شده، و شما هم مي گوئيد قرائت اينها نسخ شده، ولي حكمش مانده؛ شما چند نمونه از اين آياتي كه قرائتش نسخ شده، ولي حكمش مانده، براي ما قرائت كنيد؛ كداميك از احكام شرعيه در كتب شما أهل سنت هست كه در قرآن بوده و قرائتش نسخ شده، ولي حكمش باقي مانده است؟
ضرب المثلي عربي هست كه مي گويد:
من كان بيته من زجاج، فلا يرم بيوت الناس الحجر.
كسي كه خانه اش از شيشه است، به خانه ديگري سنگ نمي اندازد.
آقايان اين ميخ بزرگ را در چشم خود نمي بينند، ولي يك ذره خار در چشم شيعه را، بزرگش مي كنند. اين بحثها در حقيقت كوباندن شيعه نيست بلكه ضربه بر پيكره اسلام است ؛ وقتي مسيحيها و يهوديها و زرتشتيها ميبينند كه سني ميگويد كه شيعه معتقد به تحريف قرآن است و شيعه ميگويد سني معتقد به تحريف قرآن است ، نتيجه ميگيرند مسلمانها ــ كه بر ما اين ايراد را ميگيرند و ميگويند شما تورات و انجيل را تحريف كردهايد ــ خودشان هم معتقد هستند كه كتابشان تحريف شده است ؛ اصلاً شما با اين اين بحثها و گفتگوها و اين القاء شبههها اگر چه به ظاهر شيعه را زير سؤال ميبريد ولي اگر كمي توجه كنيد دين مقدس اسلام را زير سؤال بردهايد ؛ پس بهتر اين است كه شما از اين كارتان دست بر داريد و اقوال علماء دسته دوم و سوممان را به رخ همديگر نكِشيم .
منبعmorajeat.blogfa.com